جدول جو
جدول جو

معنی گریه کنان - جستجوی لغت در جدول جو

گریه کنان
(گِرْ یَ / یِ کُ)
در حالت گریه. در حال گریستن. در حال اشک ریختن
لغت نامه دهخدا
گریه کنان
در حال گریستن اشک ریزان
تصویری از گریه کنان
تصویر گریه کنان
فرهنگ لغت هوشیار
گریه کنان
يبكي
تصویری از گریه کنان
تصویر گریه کنان
دیکشنری فارسی به عربی
گریه کنان
Bawling
تصویری از گریه کنان
تصویر گریه کنان
دیکشنری فارسی به انگلیسی
گریه کنان
en pleurs
تصویری از گریه کنان
تصویر گریه کنان
دیکشنری فارسی به فرانسوی
گریه کنان
ร้องไห้
تصویری از گریه کنان
تصویر گریه کنان
دیکشنری فارسی به تایلندی
گریه کنان
روتا ہوا
تصویری از گریه کنان
تصویر گریه کنان
دیکشنری فارسی به اردو
گریه کنان
কান্না
تصویری از گریه کنان
تصویر گریه کنان
دیکشنری فارسی به بنگالی
گریه کنان
ağlayan
تصویری از گریه کنان
تصویر گریه کنان
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
گریه کنان
kilio
تصویری از گریه کنان
تصویر گریه کنان
دیکشنری فارسی به سواحیلی
گریه کنان
泣いている
تصویری از گریه کنان
تصویر گریه کنان
دیکشنری فارسی به ژاپنی
گریه کنان
哭泣的
تصویری از گریه کنان
تصویر گریه کنان
دیکشنری فارسی به چینی
گریه کنان
בוכה
تصویری از گریه کنان
تصویر گریه کنان
دیکشنری فارسی به عبری
گریه کنان
울고 있는
تصویری از گریه کنان
تصویر گریه کنان
دیکشنری فارسی به کره ای
گریه کنان
menangis
تصویری از گریه کنان
تصویر گریه کنان
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
گریه کنان
रोते हुए
تصویری از گریه کنان
تصویر گریه کنان
دیکشنری فارسی به هندی
گریه کنان
huilend
تصویری از گریه کنان
تصویر گریه کنان
دیکشنری فارسی به هلندی
گریه کنان
piangente
تصویری از گریه کنان
تصویر گریه کنان
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
گریه کنان
llorando
تصویری از گریه کنان
تصویر گریه کنان
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
گریه کنان
плачучий
تصویری از گریه کنان
تصویر گریه کنان
دیکشنری فارسی به اوکراینی
گریه کنان
плачущий
تصویری از گریه کنان
تصویر گریه کنان
دیکشنری فارسی به روسی
گریه کنان
płaczący
تصویری از گریه کنان
تصویر گریه کنان
دیکشنری فارسی به لهستانی
گریه کنان
weinend
تصویری از گریه کنان
تصویر گریه کنان
دیکشنری فارسی به آلمانی
گریه کنان
chorando
تصویری از گریه کنان
تصویر گریه کنان
دیکشنری فارسی به پرتغالی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گردش کنان
تصویر گردش کنان
در حال گردش کردن
فرهنگ فارسی عمید
(گِرْ یَ / یِ زَ)
گریه کنان. (آنندراج) :
مرد بدینجا چو بزندان رود
گریه زنان آید و خندان رود.
میرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
گریه کنان: مرد بدینجا چو بزندان رود گریه زنان آید و خندان رود. (امیر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردش کنان
تصویر گردش کنان
تفرج کنان تفریح کنان
فرهنگ لغت هوشیار
گریستن اشک ریختن: گیتی برو چو خون سیاوش گریه کرد خون سیاوشان زد و چشمش روان برفت. (بدایع سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گریه کردن
تصویر گریه کردن
Lament, Bawl, Cry, Mourn, Sob, Tearfulness, Weep
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گریه کردن
تصویر گریه کردن
chorar, lamentar, soluçar, choro
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از گریه کردن
تصویر گریه کردن
heulen, weinen, bedauern, trauern, schluchzen, Weinen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گریه کردن
تصویر گریه کردن
płakać, opłakiwać, szlochać, płaczliwość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گریه کردن
تصویر گریه کردن
рыдать , плакать , оплакивать , горевать , плач
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از گریه کردن
تصویر گریه کردن
плакати , сумувати , ридати , плач
دیکشنری فارسی به اوکراینی